سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را فرشته‏اى است که هر روز بانگ بر مى‏دارد : بزایید براى مردن و فراهم کنید براى نابود گشتن و بسازید براى ویران شدن . [نهج البلاغه]
دلنوشته تنهایی
صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریقت را نثارم کنی

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مینا 89/5/8:: 3:3 عصر     |     () نظر
تو این روزها دلم خسته همه درها به روم بسته

بجز درد و غم و گریه همه چیزم ز دست رفته

من و گذاشت و رفت اون که هستیم از وجودش بود

دل غمگین و خاموشم پر از شادی زعشقش بود

حالا قصه ی دل من یه ابره که وا نمیشه

اگر هر دم هی بباره درد من درمون نمیشه

 

تو این شهر شب بارونی با اون چشمای گریونی

که رفتی از برم ای یار من و بردی به ویرونی

تو رفتی و گذشت افسوس که عشق من خدایی بود

تو ای قلب جدا از من همه هستیم فدایی بود

حالا قصه ی دل من یه ابره که وا نمیشه

اگر هر دم هی بباره درد من درمون نمیشه

حالا پشت شیشه تنها صدای بارون میپیچه

اما هر چه قدر میباره پیش اشکام کم میاره

 

چشمای قشنگ اون بود که دل و انداخت به جونش

دست گرم و مهربونش دل و کرده سایه بونش

توی این شبهای تاریک روزای سرد جدایی

دل من مونده به یادت دوباره یه روز میایی

 

حالا قصه ی دل من یه ابره که وا نمیشه

اگر هر دم هی بباره درد من درمون نمیشه

حالا پشت شیشه تنها صدای بارون میپیچه

اما هر چه قدر میباره پیش اشکام کم میاره

حالا قصه ی دل من یه ابره که وا نمیشه

اگر هر دم هی بباره درد من درمون نمیشه

حالا پشت شیشه تنها صدای بارون میپیچه

اما هر چه قدر میباره پیش اشکام کم میاره


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مینا 89/5/8:: 3:1 عصر     |     () نظر

رفت و با اشکم مرا تنها گذاشت

روی عشقی چند ساله پا گذاشت

رفت تا خورشید ها اما مرا

در میان غربت شب جا گذاشت


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مینا 89/5/8:: 2:59 عصر     |     () نظر

باز  ای الاهه ی ناز   با دل من بساز

کین غم جان گداز    برود زبرم

گر  دل من نیابی   از گناه تو بود

بیا تا زسر گنهت گذرم

 

باز میکنم دست یاری به سویت دراز

بیا تا غم خود را با راز و نیاز    ز خاطر ببرم

گر نکند تیر خشمم دلم را قدح

به خدا همچون مرغ پر شور و شعف به سویت بپرم

 

ان که او زغمت دل بندد چون من کیست؟

ناز تو بیش از این بهر چیست؟

تو الاهه ی نازی در بزمم بنشین

من تو را وفا دارم   بیا که جز این نباشد هنرم

این همه بی وفایی ندارد ثمر

به خدا اگر از من نگیری خبر   نیابی اثرم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مینا 89/5/7:: 11:37 عصر     |     () نظر
نمی دانم در کدامین برگ این تقویم جا مانده ام،

آغازم یا که پایان ؟
عاشقم یا که فارغ؟
رسیده ام ؟یا که میانه راه ، جایی، جا مانده ام ؟
می خندم یا که می گریم؟
به کجا می روم این چنین بی مقصد و بی هدف؟
تنها یک چیز را می دانم ؛
.
.
.
آری! من در خودم گم شده ام!!!

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مینا 89/5/7:: 11:37 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >